به گزارش روابط عمومی حوزه هنری انقلاب اسلامی، رمان «ما غیر ممکنیم» به قلم مطهره شیرانی، در برنامه «دوشنبهها، به وقت کتاب» این هفته، با حضور نویسنده، به میزبانی حمیدبابایی در سالن اوستا حوزه هنری، مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای این نشست، حمید بابایی گفت: اگر بخواهیم ادبیات فانتزی در ایران را تقسیمبندی کنیم و به آن نگاهی داشته باشیم میتوانیم از «آسمان و ریسمان» جمالزاده شروع کنیم. این اثر علمی-تخیلی، ویژگیهای مثبت و منفی مردم ایران را نشان میدهد و جزو آثار کمتر دیده شده اوست.
بابایی در ادامه گفت: ایستادن نویسنده در بیان یک مسأله علمی و آوردن آن در ساخت داستان، اتفاقی است که در ادبیات کل دنیا میافتد و چقدر خوب است که در ادبیات ایران هم این اتفاق در حال وقوع است و درمان «ما غیر ممکنیم» نیز شاهد آن هستیم، اما بخش فراداستان رمان، داستان از سیر اصلی خود جدا کرده است.
وی در ادامه اظهار داشت: من حس میکنم در داستان این رمان، یک پیرنگ وجود داشته است و رمان ابتدای و میانه خیلی خوب دارد، اما نویسنده در انتها گیر کرده که آن را چطور آن را جمع کند و به پایان برساند.
مطهره شیرانی درباره سخنان بابایی این طور توضیح داد: بحث فراداستان اصلا در برنامهام نبود و وقتی من نسخه ثانویه را نوشتم، آقای دانشگر هم در جریان پیرنگ داستان من نبودند. نسخه نهایی خیلی تفاوت کرد. من در نسخه ابتدایی چند اپیزودی نوشتم؛ امیر و هستی، منوچهر و تهمینه و اپیزود تاریخی داستانم درباره سرباز پرتقالی و گلپری. و من فکر میکنم فقط در همان اپیزود تاریخی به جهانهای موازی نزدیک شده بودم.
این نویسنده ادامه داد: من در مقطعی، نوشتن رمان «ما غیر ممکنیم» را رها کردم و بعد از یک سال وقفه دوباره شروع به نوشتن این اپیزود تاریخی کردم، چرا که حس میکردم در حد یک فلش بک تاریخی است و درنیامده و بعد ایده متولد شد و به شخصیت «پسر کلاغی» رسیدم و آن را به داستان «لیلی» وارد کردم بعد به جهان فراداستان وارد شدم و آن را ادامه دادم. بعد در آن جهان دیگر امیر و هستی متولد شدند.
حمید بابایی در ادامه سخنان شیرانی بیان داشت: این که در رمان جهانها که با هم جفت میشوند خیلی خوب است، ولی مسأله من بخش فراداستان کار است که حجم اضافهایی را به کار اضافه کرده است.
شیرانی اظهار داشت: من فکر میکنم در ادبیات ایران، ما درباره جهانهای موازی خیلی داستان نداریم و حتی ادبیات جهان، هم به صورت مشخص در اینباره داستان وجود ندارد و در حد پرش ذهنی است.
بابایی با بیان اینکه ژانر فانتزی و تخیلی در غرب عامه پسند است، اما در ادبیات داستانی ما، ژانر فانتزی ژانر ویژهای در نظر گرفته می میشود، شیرانی را مورد سوال قرار داد و گفت، ایده نوشتن این رمان از کجا امده است؟
مطهره شیرانی نیز پاسخ داد: رشته تحصیلی من تا مقطع ارشد، فیزیک بوده، اما همواره علاقهام به فلسفه علم بوده است و جهانهای مجازی گُل این مطالعات است و بعد مسیرم که عوض شد و وارد عرصه نویسندگی شدم، دوست داشتم بینرشتهای کار کنم.
وی افزود: یک سری میگویند که رمانم پیچیدگی دارد، اما من قصد چنین کاری نداشتم و تعمدی نبوده و دو سه اپیزود را اول نوشتم و بعد با فاصله یک سال ادامه داستان را نوشتم و شاید به همین خاطر به سمت فراداستان رفتم.
شیرانی گفت: در این رمان بیشتر دنبال جهان بینی جهانهای موازی بودم. من سعی کردم با دنبال کردن رابطه سنت و پسا مدرنیسم رمانم بومیتر باشد و نسبت به آثار غربی و خارجی متفاوت باشد.
وی در ادامه توضیح داد: در واقع، من در رمانم سعی کردم سنت و پسا مدرنیسم را نشان دهم و خط باریکی از پیوند این دو امر وجود داشته باشد اما نمی دانم این قصد در داستان درآمده یا خیر. مواردی مثل وارد شدن خرافات در چند از اپیزود و تجربههای پس از مرگ از جمله این موارد در داستان است.
در ادامه این برنامه، بابایی اظهار داشت: در دفاع از اینکه شاید عنوان شود که این رمان پیچیدگی دارد باید بگویم به صورت کلی مباحث فیزیک کوانتوم، مباحث پیچیده ایست و هر چقدر تلاش کنیم هم آنقدر نمیتوان آن را ساده بیان کرد.
وی ادامه داد: این رمان، زیرلایهها و رویکردهای کاملا فرویدی دارد و به این جهت رمان در جای درستی ایستاده است.
در ادامه یکی از شرکت کنندگان در این نشست درباره رمان اظهار داشت: من خیلی کتاب و ایده آن را دوست داشتم. با وجود اینکه گفته شد کتاب در دو مرحله و با وقفه نوشته شده، پیوستگی داستان هم بسیار عالی بود، درضمن اینکه از رشته تحصیلیتان برای نوشتن داستان استفاده کردید، بسیار قابل تحسین است، ولی گویا داستان گاهی اوقات از ریتم میافتاد.
یکی دیگر از حضار بیانداشت: شخصیتپردازی داستان را خیلی دوست داشتم چرا که با وجود زیاد بودن شخصیتها، آنها به تیپ نزدیک نمیشوند.
در ادامه شیرانی درباره تمایز بین شخصیتها با وجود تعداد زیاد آنها اظهار داشت: به من گفته میشود خیلی شخصیتها با تو متفاوتاند، این در حالی است که من حتی در پسر کلاغی هم رگه هایی از شخصیت ها در خودم میبینم. من تقریبا هر شخصیت را دو بار مینویسم و مدت زمانی که از نوشتن آنها می گذرد. این شخصیت ها در ذهنم پخته می شود و شخصیت در این مدت باورپذیر میشود و فرایند خلق شکل میگیرد. البته در این سیر از کهن الگوها نیز برای پرداخت شخصیت ها استفاده میکنن..
در ادامه برنامه، یکی از حضار با اشاره به سیر داستانی رمان بیان داشت: این رمان فانتزی، معمایی و هم علمی تخیلی است و دارای لحظه پردازیهای دوستداشتنی است، اما به نظرم نوعی پریشانی در شخصیت پردازی وجود دارد.
شیرانی در پاسخ گفت: من در این رمان، از نزدیک شدن به فانتزی ترس داشتم و اپیزودها رئال بود و در دانای کل هایم به سمت فانتزی حرکت کردم.
نویسنده پایان گفت: رمان من شخصیت اصلی ندارد و شخصیت محور نیست. روایتها، زوج زوج است و حول روابط بین اینها داستان مطرح میشود.
نظر شما